در این گزارش قصد نداریم به تحلیلی جامع درخصوص دلایل فردگرایی در جامعه مدرن بپردازیم چرا که موضوعیت این گزارش اصولا چیز دیگری است و ما نیز نمیتوانیم بهعنوان یک کارشناس مسائل ارتباطات و جامعهشناسی، تحلیلی قوی در این خصوص ارائه کنیم.
آنهایی که در فصل تابستان فرصتی داشتند و از خانههایشان بیرون میزدند، میدیدند که چهره شهر کمی متفاوتتر از قبل شده است و در این متفاوت بودن چهره شهر، مردم نقش اصلی را ایفا میکردند.
«فصل، فصل نشاط و امید است؛ اسمش رویش است. در این فصل جامعه باید نشاط و امید داشته باشد»؛ این شعاری بود که شهرداری تهران برای تابستان90 شهروندان تهرانی انتخاب کرد و سازمان فرهنگی هنری شهرداری نیز مسئول اجرایش شد؛ مسئول اجرای شعاری بزرگ که به اندازه بزرگ بودن شعارش، باید برنامه و برنامهریزی بزرگی هم میداشت و طبق برنامهریزیها، وظیفه انتقال شور و شوق و نشاط و امید در تابستان داغ سال90 از سوی سازمان فرهنگی- هنری بهعهده مناطق 22گانه پایتخت گذاشته شد تا هر کدام در این شبهای تابستان که از قضا با ماه مبارک رمضان نیز تلاقی پیدا کرد کاری کنند تا شهروندانی که به میهمانی «برآستان جانان» حاضر میشوند بتوانند دل به زلف یار گره بزنند.
از قدیمیترها که بپرسید از رمضان خاطرات خوشی دارند؛ بهخصوص از دور هم بودنهای افطار اما نسل جوانتر بهخصوص جوانترهای شهری چون تهران، آنچنان خاطراتی از ماه رمضان ندارند؛ بهخصوص با غفلت مسئولان، تصویری که تاکنون از ماه رمضان در ذهن خانوادهها و جوانان شکل گرفته، ماهی بدون شور و نشاط اجتماعی بود. حال چند سالی است که با برنامههای سازمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران نشاط اجتماعی در ماه مبارک رمضان به شهر بازگشته است.
این نشاط شبانه در پایتخت همیشه بیدار ایران، 15شب در مناطق 22گانه تهران ادامه داشت.
سحرخیزان کوچک
شاید بارها و بارها برای هرکدام از ما پیش آمده است که درخصوص موضوعی، مورد سؤال کودکانمان قرار بگیریم؛ « شما وقتی بچه بودید چه جوری روزه میگرفتید؟» این سؤال شاید یکی از سؤالهایی باشد که کودکانمان از یک سن بهخصوص به بعد دائما از والدینشان میپرسند.
اما عنوان سحرخیزان کوچک بخشی از برنامههای رمضانی سازمان بود که در آن برای کودکان جشن گرفته میشد؛ جشنی برای روزه گرفتن، جشنی برای پاداش کودکانی که روزه اولی به حساب میآمدند و امسال برای نخستین بار روزه به آنها واجب شده و این فصل از زندگی آنها با یک جشن همراه بود؛ جشنی که کودکان 22منطقه پایتخت در آن شرکت داشتند و کسانی که در آن حضور مییافتند شاهد شور و شوق وصفناشدنی بودند؛ شور شوقی که بخش اعظمی از آن به واسطه گروه رنگین کمان و عروسک دوستداشتنی آنها (پنگول) شکل گرفته بود و آنقدر این شور و شوق زیاد بود که حتی والدین هم بدشان نمیآمد گوشهای از ماجرا باشند و در برخی موارد حتی لبخندی شیرینتر از کودکانشان روی لبانشان نقش میبست.
برای آنهایی که از نزدیک برنامههای سحرخیزان کوچک را دیده بودند یک نکته جای اهمیت داشت و آن نوع آشنایی کودکان با روزه و روزهداری و استفاده مناسبی بود که از موسیقی و نمایش شده بود و اگر این نوع برنامهها تداوم داشته باشد قطعا میتواند در کنار همه مزیتهای آموزشی، این نوع برنامهها یک کلاس بزرگ نیز برای کودکان ما باشد؛ کلاس بزرگی به نام با هم بودن و مشارکت کردن چرا که کودکان ما میآموزند تا در مکانی غیر از مدرسه نیز میتوانند به شکل گسترده کنار یکدیگر باشند و با یکدیگر در موضوعی غیردرسی مشارکت کنند.
حضور روحانیون در بین مردم
روحانیون از دیرباز در جامعه ما دارای ارزش و اعتباری بالا بودهاند و همواره نیز در بین تودههای مردم جای داشتهاند و حتی بسیاری از مواقع دیده شده است که مردم در موضوعات خاص چشم و گوششان به دهان و زبان روحانیون بوده و کلام آنها توانسته به مردم آرامش بدهد. در شبهای رمضان که «برآستان جانان» اجرا شد و قبلتر از آن در طرح «هفت شهر فیروزهای» در 6هفته اول تابستان، این حضور و ارتباط روحانیون با مردم به شکل کاملا تأثیرگذاری دیده شد.کسانی که در فصل تابستان به بوستان و فرهنگسراهای پایتخت سری زدهاند شاید به خوبی این نکته را دریافتهاند. در این شبها عمده روحانیونی که در برنامهها حضور داشتند سعی میکردند با زبانی کاملا صمیمی و نزدیک به عامه مردم برای آنها درباره مناسبتهای خاص به صحبت بپردازند و در برخی از شبها میزان استقبال مردم از حضور کارشناسانی نظیر حجتالاسلام راستگو بهحدی بود که حتی پس از پایان برنامهها نیز مردم باز هم سؤالات خود را میپرسیدند.
نمونه این موارد را میشد در غرفههای پاسخ به مسائل شرعی یا طرح فرهنگسرای مترو دید که مردمی که برای رسیدن به مقصد عجله داشتند حتی از روی کنجکاوی هم که شده به روحانیون پاسخگو مراجعه میکردند و همین مراجعه مقدمهای میشد برای گفتوگوهای چنددقیقهای و پاسخگویی آن روحانیون که عموما جوان هم بودند به مسائل و سؤالات شرعی مردم.
احیای سنتهای دیرین فرهنگ کهن ایرانی
سنتهای کهن ایرانی یکی از مسائلی بوده که همواره بابت فراموشی آنها در جامعه توسط کارشناسان و اهالی فرهنگ نگرانیهایی عنوان شده است. سنتهایی نظیر تعزیه، نقالی و پردهخوانی بخشی از این نگرانیها هستند که ریشه در تاریخ و فرهنگ کهن ایرانزمین دارند.
اما کسانی که در شبهای سپری شده ماه رمضان سری به 23محلی که برنامه «برآستان جانان» اجرا میشد، زدند، برنامههایی دیدند که با حضور ریشسفیدان و پیشکسوتان عرصه نقالی و پردهخوانی، برنامههایی اجرا میشد و اتفاقا با استقبال بسیار خوبی مواجه میشد.
این برنامهها اختصاص به نقالی و پردهخوانی از داستانهای شاهنامه و منطقالطیر و سایر متون کهن ادبی ایران داشت که در کنار اینها باید اسکندرنامهخوانی استاد داوود فتحعلیبیگی را نیز اضافه کرد که توانست مردم را با میراث فراموششده تاریخ این مرز و بوم آشنا کند و اتفاقا کودکان و نوجوانانی که پای این برنامهها مینشستند با اشتیاق و علاقه خاصی آنها را دنبال میکردند و این موضوع نشان میدهد که اگر در ارتباط با میراث کهن و سنتهای دیرین ایران برنامهریزی وجود داشته باشد قطعا نتایج خوبی در آینده مشاهده خواهد شد.
عمری با قرآن
فرارسیدن ماه رمضان، توجه به قرآن را در همه ابعاد افزایش میدهد و شاهد حضور این منبع گرانبهای معارف الهی در زندگی مسلمانان جهان میشویم. این روزها به هر سو که نظر کنیم، نشانهای از این کتاب آسمانی را شاهدیم، از تابلوهای قرآنی گرفته تا قرائت قرآن یا حتی نگاه به قرآن برای لحظهای و لمحهای و فارغ از هرگونه ظواهر مادی. این توجه به قرآن و بهرهمندی از آن، سازمانهای فرهنگی را نیز درگیر کرده است و به هر شکلی از این دریای معرفت الهی، توشهای تدارک دیدهاند.
وجود غرفهای به نام «قرآن بخوانید و جایزه بگیرد» باعث شد تا هرچند به شوق دریافت جایزه، اما شور قرآنی در بین کودکان بیشتر شود و دیده شد که کودکان زیادی بعد از اینکه در این غرفهها حاضر میشدند پس از گرفتن جایزه چنان شور و شوقی درباره قرآن و حفظ آیات الهی پیدا میکردند که در شبهای بعدی هم سورهای را حفظ میکردند و برای کارشناس حاضر در غرفه قرائت میکردند.
در کنار محافل دورخوانی و جمعخوانی قرآنکریم نیز در بسیاری در مراکز برگزار شد که یقینا تداوم چنین برنامههایی میتواند روح و روان معنوی جامعه را بالا ببرد؛ البته به شرطی که تنها محدود به ماه مبارک رمضان نشود.